من غاشیهی تو بسته بر دوش تو حلقه ی کی نهاده در گوش؟
ای کعبه ی من جمال رویت محراب من آستان کویت
ای مرهمِ صد هزار سینه درد من و مِی در آبگینه
ای تاج، ولی به دست اغیار زان گنج به دستِ دوستان مار
ای باغ ارم به بیکلیدی فردوس فلک به ناپدیدی
ای بندِ مرا مُفتّح از تو سودای مرا مُفَرّح از تو
این چوب که عود بیشهی توست مشکن که هلاک تیشهی توست
بنواز مرا، مزن که خاکم افروخته کُن، که گَردناکم
گر بنوازی، بهارت آرم ور ز خمزنی، غبارت آرم
لطف است به جای خاک درخورد کز لطف گُل آید از جفا گَرد
در پای تواَم به سرفشانی همسر مکنم به سرگرانی
چون برخیزد طریق آزرم گردد همه شرمناک بیشرم
هستم به غلامی تو مشهور خصمم کنی، ار کنی ز خود دور
من در ره بندگی کشم بار تو پایه ی خواجگی نگه دار
با تو سپرم، میفکنم زیر چون بفکنیام شوم به شمشیر
بر آلت خویشتن مزن سنگ با لشگر خویشتن مکن جنگ
چون بر تن خویشتن زنی نیش اندام درست را کنی ریش
آن کن که به رفق و دلنوازی آزادان را به بنده سازی
آن بِه که دِرم خریدهی تو سُرمه نبرد ز دیدهی تو
...
عنوان: لیلی و مجنون جمال الدین ابو محمد الیاس بن یوسف بن زکی نظامی گنجوی
به کوشش: زرین دخت دانش
مشخصات نشر: قم: کومه، 1392.
شابک: 5-01-6237-600-978
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: معرفی کتاببزرگسالانشعر
برچسبها: کتاب داستان شعر لیلی مجنون لیلی و مجنون نظامی گنجوی نظامی گنجوی خواندن دانش عنوان جمال الدین الیاس بن یوسف قم کومه سرمه سپر غلام